ღرنگـــ ـــین. کمـــــ ــــانِ چــــ ـــادرِِ مشكــ ـــیِ مـــــنღ | ||
|
من زنم، خيلی وقت است که حتی کسی نمي داند موهايم چه رنگی دارد. تمام مردهايی که مبهوت تو مي شوند من را با اخم بدرقه می کنند. من آدم مومنی نيستم ولی گناه فردی را به گناه اجتماعی ترجيح میدهم. من اگر بخواهم سقوط کنم دست آدم های دور و برم را هم نمی گيرم تا سقوط کنند. گرمای زير چادر دوچندان است رفيق ولی ، حرارتِ نگاه های مختوم به لذت دیگری ويرانگرتر است ... کتاب من او را باز می کنم صفحه ی ۱۰۰ تا ۱۰۱ را برای بار چندم می خوانم آن وقت آرام آرام عاشق می شوم دوباره عاشق می شوم و این بار با دلیل بی دلیلی حجاب را قبول می کنم این بار عاشقانه چادر مشکی ام را سرم می کنم دوباره عاشق خدا می شوم بی حکمت و فلسفه! |
|
[ طراحي : قالب سبز ] [ Weblog Themes By : GreenSkin.ir ] |