ღرنگـــ ـــین. کمـــــ ــــانِ چــــ ـــادرِِ مشكــ ـــیِ مـــــنღ


سکــــوتــــــــ ...

رســا تــرین فــریــاد یک " زن " است ...

وقتی سکوتـــــ میکند ...

وقتی بحث نمیکند ...

وقتی برای بهـ کرسی نشاندن عقایدش تلاش نمیکند ...

بــفــهــم ..!

کهـ واقعــآ آسیب دیدهـ است ....

[ شنبه 29 تير 1392برچسب:, ] [ ] [ Engineer ]

زن ظریف است نه ضعیف
گرچه می شکند با تلنگر کوچکی از فقدان احساس
اما می ایستد در برابر طوفانهای سهمگین روزگار....

[ شنبه 29 تير 1392برچسب:, ] [ ] [ Engineer ]

زن عشق می كارد و كینه درو می كند...
دیه اش نصف دیه توست..
می تواند تنها یك همسر داشته باشد
و تو مختار به داشتن چهار همسرهستی......
برای ازدواجش ــ در هر سنی ـ اجازه ولی لازم است
و تو هر زمانی بخواهی به لطف قانونگذار میتوانی ازدواج كنی و تو...
او كتك می خورد و تو محاكمه نمی شوی...
او می زاید و تو برای فرزندش نام انتخاب می كنی...
او درد می كشد و تو نگرانی كه كودك دختر نباشد...
او بی خوابی می كشد و تو خواب حوریان بهشتی را می بینی...
او مادر می شود و همه جا می پرسند نام پدر .....

دکتر شریعتی

[ شنبه 29 تير 1392برچسب:, ] [ ] [ Engineer ]

من دخترم!آنقدر زیبا که از دیدنم خسته نمی شوی...


من دخترم!آنقــدر مهربان که ندیده ای...


من دخترم!با چشمانـی زیبآ و براق

من دخترم!اشک هایی دارم به اندازه ی دریا و حرف هایی دارم گاهی بزرگتر از آسمان

من دخترم!به شکل ماه و گاهی زیباتر


من دخترم!با قدی دخترانه


من دخترم!همانی که تو بهـش میگی ضعیفه!!!!


من دخترم!مخلوقی عزیز در نگاه پیامبر (ص)

من دخترم!همانی که از ترســ پسرهایی مثل تو باید مسیر مدرسه تا خانه را بدود


من دخترم!گاهی وقت ها شماره هایی از تو...گاهی چشمک هایی از تو آرامشم را گرفت..


من دخترم!فقط به جرم دخــتر بودن!


مرد ایرانی با تو ام

زن ظریفه!نه ضعیف...
ضعیف مردیه که نمی تونه یک سآعت چشم و دلشو نگه دآره

من  با تو هستم...
نگاه به بدن ظریف و زنانه ام نکن...اراده کنم می توانم
هویت مردانه ات را به آتش بکشم

[ چهار شنبه 26 تير 1392برچسب:, ] [ ] [ Engineer ]

 شبها آسـمان با من همـرآه اَست!

دَستم را میگیرد و میگوید بیآ با هم برویم....

گفتم:اِی آسمان مشکی شَب

من اِنسانم و تو آسمان...

شباهتمان در چیست؟

گفت:آن روز هایی کـه مردم اینقدر مشغول کارشان هستند و مرا نمیبیــــنند تو بیا جای من..

صورتت شود جای ماه من...

و چادرت هم آسمان من

این را که گفت لبخندی زدم و گفتم:همیشه با تو خواهم ماند آسمان مشکیـــــــ من...

[ چهار شنبه 26 تير 1392برچسب:, ] [ ] [ Engineer ]

به سفره افطار خیره شده ام به کاسه ی شله زرد که با دارچین روی آن نوشته اند یا علی.به بشقاب رنگینک ونان وپنیر وسبزی وقدحی پر از آش رشته که با کشک وزعفران تفت داده شده تزیین شده وبه استکان چای.خدایا این همه نعمت را چگونه شکر گزارم؟من در هر برگ این سبزی ها در میان شاهی وتره واین تربچه ها دستان پر مهری را میبینم که عاشقانه بوته ها را پاییده اند.به نور آفتاب ،آب،خاک،وهوایی که ذره ذره به خورد این سبزی ها رفته فکر میکنم که قرار است سهم من باشند وبه آخرین شبی که سبزی ها مهمان ان باغچه بودند،شاید در خانه ای قدیمی با تیرهایی در سقف و ایوانی که مهتاب وبوی عطر خوش سبزی ها را با هم پیشکش آن آدم های زحمتکش کرد تا خستگی روز از تن شان به در رود.

توبگوچند ذره نوروعاطفه در این برگ ریحان پنهان است؟دانه های برنج این شله زرد وامدار مهر چند زن و کدام شالیزار است؟فکرش را بکن آفتاب وآب وخاک سیصد سال پیش در دانه های خوش طعم وبوی دارچین صبر کرده تا امروز گوشه ای از سلولهای تن مرا بسازد.

عرق چند گل سرخ گلاب شد تا قطره هایی از آن این شله زرد را معطر کند؟روی بادام های کدام درخت نام من نوشته شده بود؟
من خوشه های زرد گندم را در این قرص نان به وضوح میبینم روزی در آن مزرعه در باد میرقصیدند وموج دستان دخترکان زیبای روستایی که در میان آن گندم زار بازی میکردند را حس میکنم.

به بشقاب رنگینک و خرما نگاه میکنم که شیره ی خاک خطه ی گرم جنوب را با صبر دستان آن مرد آفتاب سوخته در خود جای داده است تا کامم را شیرین کند وبه نخل مقاوم این اولین درختی که در کودکی شناختمش فکرمیکنم وبه بوته های چای ودشت های باران خورده ای که دانه های بنشن این آش را در خود پرورانده اند.کاش میدانستم این چند دانه نمک سفید از کدام دریا ،کدام کوه به این سفره رسید.بگوموج صدای کدام شبان آن گاو را به علفزار هی کرد تا پر شیر شود واین تکه پنیر قسمت من باشد؟ یا علی تو به خدای روزی دهنده بگو که بیش از این چشمم را بینا و زبانم را شکر گزار کند.

[ سه شنبه 25 تير 1392برچسب:, ] [ ] [ Engineer ]
چادری ها زهــــــــرایی نیستند!
اگر پهلویشان درد دین نداشته باشد...
چادری ها زهــــــــرایی نیستند!
اگر عدو را با سیاهی چادرشان به خاك سیاه نكشانند...
چادری ها زهــــــــرایی نیستند!
اگر سیاهی چادرشان حرمت خون شهیدان را به عالمیان ننمایاند...
چادری ها زهـــــــــرایی نیستند!
اگر منتظـــــــــر یوسف گمگشته ای نباشند...
چادری ها زهــــــــرایی نیستند!
اگر فكرشان،هدفشان،راهشان،نگاهشان،عشقشان و حجابشان فاطمی نباشد...
[ پنج شنبه 20 تير 1392برچسب:, ] [ ] [ Engineer ]

شایـــد امســـال خــ ــدا خواستـﮧ بهــ ــتر باشیم،
بیشـــتر یاد غــــم غنچــ ــﮧ پـــرپـــر باشیم،
دم افطــــار ترک خـــورد لبــــم فهمیدم،
باید آن لحظــ ــﮧ بـﮧ یاد لـــب اصغــ ــر باشیم،
~ الســ ــلام علیــ ــک یا ابا عبــ ــداللــ ــه الحسیــ ــن ~
.:. التمــــاس دعـــا .:.

[ پنج شنبه 20 تير 1392برچسب:, ] [ ] [ Engineer ]

 

 

ایـــن روز ها زن بودن هنـر اســـت
چه برســـد به ظِرآفـتـــــــ

خیلی سخـــته،دختر بــــودن
وقتی که نــشستی و همش آرزو مـی کنی

خدایا ای کاش زیباترین و ظریف ترین و با ارزش ترین בُפֿـــــترباشم

و اون هنگامـــ میری از خــــ ــونــه بیرون

می بینی کلی دخــ ـترو
هر کدومشون یک رنگن و از همه هم بی رنــــگ تــــرن

 

[ یک شنبه 16 تير 1392برچسب:, ] [ ] [ Engineer ]

وقتی توی چشــــماشونـــــــ ضُــل می زنی
حس کوچکـــی و افســـردگی میاد سراغـــــت

اونوقت با خودَم میگــــم
خدایا زَن اینقــــــــــدر بی ارزشه؟

خسته شــــــــدم
خسته شدم از بس هر روزمـــــــون تکراریه


وَقتی میخوام یک عَکــس بگیرم

 

عَکآس کــﮧ مــے گـُویـَد :بگو سـیـب ؛

که اگر دلـــ ــت هــوس اون درخت سیــــ ـب را نمــــی کرد
من الـان در آغـوش خدا بودم

حیف...
چقدر تاوان פֿــوردن یک سیب را بدهیم؟


دلم را به ظِرآفـتِـــــــ ام خوش  می کنم
کفش قرمـزی می خرم و پاپیون قرمزشو روش لمــس مـی کنمـ

ناخون های دستم را می نگرم
براق و زیبا..آری ظریـفـــــ است؛

صورتم و تمام موها و بدنم هم کوچک و ظریف استــ
یاد خِلقَتِ خُدا جونم می افتمــــ و از کوچکـی خودم در مقابلـش خِجالت می کشم


[ یک شنبه 16 تير 1392برچسب:, ] [ ] [ Engineer ]

برادرم ، من در این گرمای تابستان چادر سر میکنم ، سخت است ولی تنها

3 ماه است ، چادر آزادی حرکت و دستانم را می گیرد ، سخت است ولی 

نه زیاد،

چادر سر کردن مسئولیت می آورد و انتظار ، ولی تمام اینها سخت تر از کار 

تو نیست ، سخت تر از کار تو نیست که باید در تمام طول سال سر به زیر 

راه بروی و از میان شیاطین متحرک کوچه ها و خیابان ها، از میان بانوانی که 

نتوانسته اند خودنماییشان را کنترل کنند ، سالم رد شوی ،

از تو سخت تر نیست که همیشه باید مراقب خودت باشی وقتی می 

خواهی بیرون بروی یا فیلمی ببینی یا به اینترنت وصل شوی ، زیرا 

شیاطین 

برایت کمین کرده اند . از تو سخت تر نیست که در این هجوم بی مهابای 

وسوسه های دلفریب و پلیدی های نا جوانمردانه باید پاک باقی بمانی.

و خداوند مرد را قوی آفرید زیرا وظیفه ات بسی سنگین تر است و اگر در

 

این آزمون ها پیروز شدی ،مردی خدایی میشوی!


[ یک شنبه 16 تير 1392برچسب:, ] [ ] [ Engineer ]

درباره وبلاگ

بـــــ ــــر دهـــان هــر چــه رنــ ـــگ استـــ... مــــی كوبــ ـــد! رنگـــ ـــین. کمـــــ ــــانِ چــــ ـــادرِِ مشكــ ـــیِ مـــــن!
آرشیو مطالب
امکانات وب

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 9
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 9
بازدید ماه : 9
بازدید کل : 21239
تعداد مطالب : 73
تعداد نظرات : 34
تعداد آنلاین : 1

Untitled Document

دریافت کد خوش آمدگویی

Up Page