ღرنگـــ ـــین. کمـــــ ــــانِ چــــ ـــادرِِ مشكــ ـــیِ مـــــنღ

شاید گاهی خدا دلش برایت تنگ می شود...

شاید هوای سرد بهانه ایست

تا تو با حجاب شوی! دردانه پروردگارت....

آری خدا گاهی دلش برای حجاب تو تنگ میشود....

هوای سرد مجبورت کرده با حجاب شوی!

ای کاش از نگاه نامحرم هم سردمان میشد... .

منبع:پارسي حجاب

[ سه شنبه 29 مرداد 1392برچسب:, ] [ ] [ Engineer ]

دو خط که دو طرف عدد قرار میگیرند    │ - │

و مثبت می کنند عدد را

حتی اگر منفی باشند

دو خط که اسمشان قدر مطلق است

چادر من

قدر مطلق من است

چه خوب باشم چه بـــــد

از من انسانی خوب می سازد

[ پنج شنبه 24 مرداد 1392برچسب:, ] [ ] [ Engineer ]

امـــروز شــِیــطاטּ شــُـدے چـِـشـم هـآے پــِسـَراטּ را ؛

 
فــَــردایــے زود ... شـِـیــطاטּ مــے شَـونـد هــزاراטּ چـِـشم ... دلِ هَـمـسَـرت را !
 
 
 
حــَــواسَت بــآشَد بــآنـــ ـــو !
 

چــیــــزے کــــہ عــَـوض دارد گــِــلــہ نــَـدارد !

[ یک شنبه 20 مرداد 1392برچسب:, ] [ ] [ Engineer ]

این چادر را...واین حجابم را...دوست دارم!
خودم دوست دارم...
نه به اجبار پدر و نه به قانون مدرسه!
من خود این چادر را...
و این سیاهی تمام قد را دوست دارم...
و حاضر نیستم باتمام آرزوهای رنگانگ دنیا...وبا تمام راحتی ها... یا راحت تر بگویم:

...حاضر نیستم با تمام دنیایم عوضش کنم...
حجابم مال من است...حق من است...چه در گرماهای آتش گونه...و چه در سرماهای سوزناک...
.
درست است...گرم است...اما مال من است!به خنکای تابستان هم نمی فروشمش!
دست و پا گیر؟خب باید دست و پا را بگیرد از دست درازی ها و قدم های اشتباه!

دوستش دارم و نمی فروشمش!

آسودگی ام تا حال از باران نگاه عالمیان را خودم انتخاب کردم و دوستش دارم!
من...چادری ام که حقش...احساسش...دنیایش..و آرامشش را با نگاه های سنگین عوض نمیکنم!

این است دنیای من:)...دنیایی چادری...

ذوق خارج از خانه بودنم به چادری بودنم است...به این که از حق خودم دفاع کنم...

هر چه باشم و هر کجا باشم من چادری هستم...دوستش دارم...

[ شنبه 13 مرداد 1392برچسب:, ] [ ] [ Engineer ]

سر قبر نشسته بودم …

باران می آمد. روی سنگ قبر نوشته بود: شهید مصطفی احمدی روشن ….
از خواب پریدم.
مصطفی ازم خواستگاری کرده بود، ولی هنوز عقد نکرده بودیم.
بعد از ازدواج خوابم را برایش تعریف کردم.
زد به خنده و شوخی گفت : بادمجون بم آفت نداره…
ولی یه بار خیلی جدی ازش پرسیدم که :کی شهید می شی مصطفی؟ مکث نکرد، گفت : سی-سالگی …
باران می بارید شبی که خاکش می کردیم…

[ شنبه 12 مرداد 1392برچسب:, ] [ ] [ Engineer ]

دوستان سلام...

دیروز رفتم نمایشگاه بین المللی موضوعش قرآن بود

چیزی که بیشتر از همه جلب توجه میکرد

البته بنظر من تابلوها و نقاشی هایی بو که انتهای سوله گذاشته بودند

بیشتر در ارتباط با حجاب بود خصوصا نقاشی های گرافیکی

اگر وقت کردید حتما یه سر بزنید...

[ پنج شنبه 3 مرداد 1392برچسب:, ] [ ] [ Engineer ]

با هم رفتیم بیرون!

یه چادر مشکی همیشه روی صندلی عقب ماشینه!

بهش می گم : تو که هیچ وقت سرت نمی کنی چرا با خودت میاری؟

می گه: وقتی شب ها دیر می رم خونه لازمم میشه! واسه امنیت!

چادر مشکی ای که وقتی امنیت باشد همراه تو نیست

همیشه همراه من است!

[ چهار شنبه 2 مرداد 1392برچسب:, ] [ ] [ Engineer ]

وقتی داشتم از تو عکس می گرفتم به من نگاه می کردی

به منی که انگار بزرگی ات را در من می دیدی

در من و چادر مشکی ام

وقتی داشتم از تو عکس می گرفتم به تو نگاه می کردم

به تویی که انگار کوچکی ام را در تو می دیدم

در تو و چادر مشکی ات...

[ سه شنبه 1 مرداد 1392برچسب:, ] [ ] [ Engineer ]

درباره وبلاگ

بـــــ ــــر دهـــان هــر چــه رنــ ـــگ استـــ... مــــی كوبــ ـــد! رنگـــ ـــین. کمـــــ ــــانِ چــــ ـــادرِِ مشكــ ـــیِ مـــــن!
آرشیو مطالب
امکانات وب

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 27
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 27
بازدید ماه : 27
بازدید کل : 21257
تعداد مطالب : 73
تعداد نظرات : 34
تعداد آنلاین : 1

Untitled Document

دریافت کد خوش آمدگویی

Up Page