ღرنگـــ ـــین. کمـــــ ــــانِ چــــ ـــادرِِ مشكــ ـــیِ مـــــنღ

 

 

◄بــه نــام خـــدایے که
دغدغــه ے از دســــت دادنــش را نــــداریـــم .. !►

   ღدست نوشته های دختر چادری

 

گاهی مسیر یک و نیم کیلومتریِ مترو تا سر خیابان را

پای پیاده می آیم

نگاهی به دور و برم می اندازم

یک وقت هایی می شود که

خودم را

تنها

- چادریِ- کلِ خیابان می بینم!

لبخند می زنم ... رو به آسمان می کنم و می گویم:

خدایا !

ممنونم که بهم اجازه دادی،بین همه ی این آدمای رنگ وارنگ یه دونه باشم...

شک ندارم که این یه فرصتِ ویژه اس تا برایِ تو هم یکی یک دونه باشم!

باتشکر:دخترکِ چادر بسر!

[ 1 فروردين 1398برچسب:, ] [ ] [ Engineer ]


انرژی هسته‌ای آخرین حق مسلم ماست، قبل از آن …:

زیستن شرافتمندانه حق مسلم ماست.

زندگی آرام حق مسلم ماست.

زندگی بدون تنش و استرس حق مسلم ماست.

تغذیه سالم و هوای سالم حق مسلم ماست.

کار مناسب با حقوق مکفی حق مسلم ماست.

امنیت روانی و اجتماعی حق مسلم ماست.

آزادی بیان حق مسلم ماست.

[ پنج شنبه 30 آبان 1392برچسب:, ] [ ] [ Engineer ]

کجایی ای نوگل پرپر،ای علی اصغر،‌ای گل احمد

گلویت شد، پاره از پیکان، این نباشد مادر مرا باور

تو بودی ،هم بازی طفلان، زیب دامانم، ای گل خندان

شهنشه بردت سوی میدان، با رخی زرد و با لبی عطشان

که شاید رحمی کنند ات آن بی حیا لشکر،‌ ای علی اصغر

غمت را من،چون کنم چاره ، کودک عطشان، حنجره پاره!

ترک مادر کردی تو یکباره!

مگر خوابت برده در آغوشه علی اکبر، ای علی اصغر

کجایی ای زیب آغوشم، غمت مادر ،کرده مدهوشم

چنان بی تو آبو من نوشم؟!

شدی خاموشو نمی آید ناله ات دیگر، ای علی اصغر
شدی خاموشو نمی آید ناله ات دیگر، ای علی اصغر

غمت را من، چون کنم چاره، کودک عطشان، حنجره پاره!

ترک مادر کردی تو یکباره!

مگر خوابت برده در آغوش علی اکبر، ای علی اصغر

الهی حق شب مظلوم،‌ که شد از آب روان محروم

به حق این کودک معصوم

روا بنما حاجت ما ای خالق داور، ‌ای علی اصغر

[ سه شنبه 14 آبان 1392برچسب:, ] [ ] [ Engineer ]

بهترین راه خوکشی اینه که :
========
از رحمت واسعه خدا نا امید بشیم ؛
به یک در بسته خیره بشیم و از یه عالمه درهای باز غافل بمونیم ...
نتونیم کسی یا چیزی ببخشیم ...
دست نیاز بسوی خالق بی همتا دراز نکنیم ...
ظلم کنیم ...
قدر نشناس باشیم ...
فرصتهامون رو بکشیم ...
شکم هامون رو از مال حرام پر کنیم ...
دروغ بگیم ، غیبت کنیم و تهمت بزنیم ...
بین عشق و نفرت ؛ نفرت رو انتخاب کنیم؛
با خانواده و دوستان قطع رابطه کنیم؛
مشورت نکنیم و در مواقع نیاز از کسی کمک نخوایم ...
کتاب نخونیم ...
تعقل و تفکر نکنیم ...
دیده ی عبرت بین نداشته باشیم ...
هدف والایی در زندگی نداشته باشیم ...
مال دنیا بشیم ...
به افکار منفی اجازه جولان در مغزمون بدیم ...
از یک کاه، تو ذهنمون کوه بسازیم ...
خودمون رو دست کم بگیریم ...
به توانایی هامون ایمان نداشته باشیم ...
هزار دلیل شاد بودن رو، قربانی یک یا چند دلیل غمگین بودن کنیم ؛
اعتماد بنفس و عزت نفس نداشته باشیم ...
نخندیم !
....
اگر هرکدوم از موارد بالا رو مرتکب بشیم درواقع خودمون رو کشتیم ... بله گاهی هنوز داغیم و خبر نداریم ...
و بزرگی چه زیبا گفته که : بعضی آدمها در بیست سالگی میمیرن ولی تا هفتاد سالگی به خاک سپرده نمیشن ...

[ چهار شنبه 8 آبان 1392برچسب:, ] [ ] [ Engineer ]


این نوشته را از وبلاگ خانم الهام برداشتم، به نظرم خیلی جالبه:


یک وقت هایی فکر میکنم مرد بودن چقدر می تواند غمگین باشد. هیچ کس از دنیای مردانه...نمی گوید. هیچ کس از حقوق مردان دفاع نمیکند. هیچ انجمنی با پسوند «... مردان» خاص نمیشود. مرد ها نمادی مثل رنگ صورتی ندارند این روزها همه یک بلند گو دست گرفته اند و از حقوق و دردها و دنیای زنان می گویند. در حالی که حق و درد و دنیای هر زنی یکی از همین مردها است.

یکی از همین مردهایی که دوستمان دارند. وقتی میخواهند حرف خاصی بزنند هول می شوند. حتی همان مردهایی که دوستمان داشتند ولی رفتند یکی از همین مرد های همیشه خسته. از همین هایی که از 18 سالگی دویدن را شروع میکنند. و مدام باید عقب باشند. مدام باید حرص رسیدن به چیزی را بخورند. سربازی، کار، در آمد، تحصیل... همه از مرد ها همه توقعی دارند. باید تحصیل کرده باشند. پولدار، خوشتیپ، قد بلند، خوش اخلاق، قوی... و خدا نکند یکی از اینها نباشند.



ما هم برای خودمان خوشیم! مثلن از مردی که صبح تا شب دارد برای در آمد بیشتر برای فراهم کردن یک زندگی خوب برای ما که عشقشان باشیم به قولی سگ دو می زند، توقع داریم که شبش بیاید زیر پنجره مان ویالون بزند و از مردی که زیر پنجره مان ویالون می زند توقع داریم که عضو ارشد هیات مدیره ی شرکت واردات رادیاتور باشد. توقع داریم همزمان دوستمان داشته باشند،زندگی مان را تامین کنند، صبور باشند و دلداریمان بدهند، خوب کار کنند و همیشه بوی خوب بدهند و زود به زود سلمانی بروند و غذاهای بد مزه مارا با اشتیاق بخورند و با ما مهمانی هایی که دوست داریم بیایند و هر کسی را که ما دوست داریم دوست داشته باشند و دوست های دوران مجردیشان را فراموش کنند و نان استاپ توی جمع قربان صدقه مان بروند و هیچ زن زیباتری را اصلن نبینند و حتی یک نخ هم سیگار نکشند!


مرد ها دنیای غمگین صبورانه ای دارند. بیایید قبول کنیم. مرد ها صبرشان از ما بیشتر است. وقت هایی که داد میزنند وقت هایی هم که توی خیابان دست به یقه می شوند وقت هایی که چکشان پاس نمیشود وقت هایی که جواب اس ام اس شب به خیر را نمیدهند وقت هایی که عرق کرده اند وقت هایی که کفششان کثیف است تمام این وقت ها خسته اند و کمی غمگین. و ما وجودات کوچک شگفت انگیز غرغروی بی طاقت را دوست دارند. دوستمان دارند و ما همیشه فکر میکنیم که نکند من را برای خودم نمیخواهد برای زیبایی ام میخواهد، نکند من را برای شب هایش میخواهد؟ نکند من را برای چال روی لپم میخواهد؟ در حالی که دوستمان دارند؛ ساده و منطقی... مرد ها همه دنیایشان همین طوری است. ساده و منطقی...


درست بر عکس دنیای ما بیایید بس کنیم. بیایید میکرفون ها و تابلو های اعتراضیمان را کنار بگذاریم. من فکر میکنم مرد ها، واقعن مرد ها، انقدر ها که داریم نشان میدهیم بد نیستند. مردها احتمالن دلشان زنی میخواهد که کنارش آرامش داشته باشند. فقط همین. کمی آرامش در ازای همه فشار ها و استرس هایی که برای خوشبخت کردن ما تحمل میکنند. کمی آرامش در ازای قصر رویایی که ما طلب میکنیم... بر خلاف زندگی پر دغدغه ای که دارند، تعریف مردها از خوشبختی خیلی ساده است.

[ دو شنبه 6 آبان 1392برچسب:, ] [ ] [ Engineer ]

من میگویم زن اگر زن باشد . . .

باید بشود روی عاشقیش حساب کرد . . .

ک باید عاشقی کردن بلد باشد . . .

ک جا نزند، جا نماند، جا نگذارد . . .

ک بداند مرد هم آدم است دیگر . . .

گاهی باید لوسش کرد،

گاهی باید نازش را کشید . . .

و گاهی باید ب پایش صبر کرد . . .

حتی من می گویم زن اگر زن باشد

از دوستت دارم گفتن نمی ترسد . . .

تو میگویی خوش ب حال زنی ک عاشق مردی نباشد،

بگذار دنبالت بدوند . . .

و من نمی فهمم این ک ازش حرف میزنی

زندگی است یا مسابقه اسب دوانی !

من نمی فهمم چرا هیچ کس نمی نویسد از مردها . . .

از چشم ها و شانه ها و دست هایشان . . .

از آغوششان، از عطر تنشان، از صدایشان . . .

پُر رو میشوند؟ خب بشوند . . .

مگر خود شما با هر " دوستت دارمی" تا آسمان نرفته اید؟

مگر ما به اتکا همین دست ها . . .

همین نگاه ها . . .

همین آغوش ها در بزنگاه های زندگی . . .

سر پا نمانده ایم؟

من راز این دوست داشتن های پنهانی را نمیفهمم . . .

من نمیفهمم زن بودن با سنگین بودن، با سکوت، با انفعال چه ارتباطی دارد؟

من بلد نیستم در سایه دوستت داشته باشم . . .

من میخواهم خواستنم گوش فلک را کر کند . . .

من میخوام "مردَم" دلش غنج برود از اینکه . . .

بداند جایی "زنی" دوستش دارد . . .

من میخواهم زن باشم . . .

بگذار همه ی دنیا بداند مردی این حوالی دارد . . .

دوستت دارم های مرا با خود می برد . . . . . . . . . . . . .

[ دو شنبه 1 مهر 1392برچسب:, ] [ ] [ Engineer ]
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 13 صفحه بعد
درباره وبلاگ

بـــــ ــــر دهـــان هــر چــه رنــ ـــگ استـــ... مــــی كوبــ ـــد! رنگـــ ـــین. کمـــــ ــــانِ چــــ ـــادرِِ مشكــ ـــیِ مـــــن!
آرشیو مطالب
امکانات وب

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 2
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 2
بازدید ماه : 2
بازدید کل : 21232
تعداد مطالب : 73
تعداد نظرات : 34
تعداد آنلاین : 1

Untitled Document

دریافت کد خوش آمدگویی

Up Page