ღرنگـــ ـــین. کمـــــ ــــانِ چــــ ـــادرِِ مشكــ ـــیِ مـــــنღ

 

دوستان عزیز سلام

از اینکه یه مدت نمیتونم وبلاگ و اپ کنم شرمنده م

اگه خدا بخواد و امام حسین بطلبن امشب عازم سفرم

حلالم کنید،دیدی برنگشتم و خواستین واسه امرزشم...

اوضاع عراق یکم اشوب شده

التماس دعا...

 

[ سه شنبه 21 خرداد 1392برچسب:, ] [ ] [ Engineer ]

کربلا بود و یک دشت از عطش
کربلا بود و یک گوهر توی تشت
کربلا بود و دل ها سوخته
چشم بر چشم مولا دوخته
کربلا بود و هزار عشق و وفا
کربلا بود و صدایی بی صدا
کربلا بود و غسل در
دریای خون
نغمه انا الیه راجعون
کربلا بود و آسمان نیلی
بر صورت دختران میخورد سیلی
حال چه ماندست از آن روز ها
به جز این دو روز تعطیلی ...

[ سه شنبه 21 خرداد 1392برچسب:, ] [ ] [ Engineer ]

مردی چهار پسر داشت. آنها را به ترتیب به سراغ درخت گلابی ای فرستاد که در فاصله ای دور از خانه شان روییده بود:

پسر اول در زمستان، دومی در بهار، سومی در تابستان و پسر چهارم در پاییز به کنار درخت رفتند.

سپس پدر همه را فراخواند و از آنها خواست که بر اساس آنچه دیده بودند درخت را توصیف کنند .

 پسر اول گفت: درخت زشتی بود، خمیده و در هم پیچیده.

پسر دوم گفت: نه.. درختی پوشیده از جوانه بود و پر از امید شکفتن.....

پسر سوم گفت: نه.. درختی بود سرشار از شکوفه های زیبا و عطرآگین.. و باشکوهترین صحنه ای بود که تابه امروز دیده ام.

پسر چهارم گفت: نه!!! درخت بالغی بود پربار از میوه ها.. پر از زندگی و زایش!

مرد لبخندی زد و گفت: همه شما درست گفتید، اما هر یک از شما فقط یک فصل از زندگی درخت را دیده اید! شما نمیتوانید درباره یک درخت یا یک انسان براساس یک فصل قضاوت کنید: همه حاصل انچه هستند و لذت، شوق و عشقی که از زندگیشان برمی آید فقط در انتها نمایان میشود، وقتی همه فصلها آمده و رفته باشند!

اگر در ” زمستان” تسلیم شوید، امید شکوفایی ” بهار” ، زیبایی “تابستان” و باروری “پاییز” را از کف داده اید!

مبادا بگذاری درد و رنج یک فصل زیبایی و شادی تمام فصلهای دیگر را نابود کند!

زندگی را فقط با فصلهای دشوارش نبین ؛

در راههای سخت پایداری کن: لحظه های بهتر بالاخره از راه میرسند!


[ دو شنبه 20 خرداد 1392برچسب:, ] [ ] [ Engineer ]

ای پسر آدم هر گاه دیدی پروردگار منزهت نعمت هایش را پی در پی به تو عطا می فرماید در حالی که تو او را معصیت و نا فرمانی می نمایی پس از او بر حذر باش!(امام علی(ع))

ای کاش این ماه رمضون غیر گشنگی و تشنگی چیز دیگه ای هم می فهمیدیم.

ای کاش واقعا می شد جلو این زبونمونو بگیریم

ای کاش می شد پشت سر کسی حرف نزنیم و مرد باشیم

ای کاش می رفتیم پول مردمو می دادیم به جا روزه

ای کاش بریم با اونکه سالها باهاش قهریم آشتی کنیم

ای کاش انقد سر کار سر پول سر موقعیت اجتماعی و کاری دروغ نمی گفتیم

ای کاش یه دفعه یه دفعه کار یه بدبختی که هر روز می آد دم در دفتر ما تو اداره شرکت تو مغازه فقط برا رضای خدا راه مینداختیم و کلی از مشکلتاشو حل می کردیم

کاش...    هممون می دونیم....

و عطش شدید درونم راجز وصل تو فرو نمی نشاند و سوز عشقم را جز دیدار تو خاموش نمی سازد  (امام سجاد(ع)

می خور که صد گناه زاغیار در حجاب

                                    بهتر ز طاعتی که به روی و ریا کنند

خوش به حال اون کسی که دل یه بنده گرفتاری رو شاد کنه و خنده بر لب یه بیچاره ای بشونه.

گفتم هوای میکده غم می برد ز دل

                                             گفتا خوش آن کسان که دلی شادمان کنند

گفتم شراب و خرقه نه آیین مذهبست

                                             گفت این  عمل  به  مذهب  پیر  مغان  کنند

[ دو شنبه 20 خرداد 1392برچسب:, ] [ ] [ Engineer ]

گناهان و کارهای زشت خود را آشکار کردید و او شما را پوشانید و کاری کردید که موجب مواخذه او بود و شما را مهلت داد.(امام علی ع)

یه حالتی دارم...

یه احساس خجالت سنگین...یه بغض....واقعا چقدر صبرت زیاده خدا...

واقعا بنده هاتو دوست داری که اینجوری آبروشونو حفظ می کنی...خودشون آبروی همدیگرو می برن ولی تو نه!

عاشقتم خدا.عاشق صبرت...عاشق مرامت...

[ دو شنبه 20 خرداد 1392برچسب:, ] [ ] [ Engineer ]

سرش را پایین انداخت و رفت

برگه مجتبی ، دست به دست
 

بین معلم ها می گشت

امتحان ریاضی ثلث اول :

سئوال : یک مثال برای مجموعه تهی نام ببرید

جواب : مجموعه آدم های خوشبخت فامیل ما

سئوال : عضو خنثی در جمع کدام است ؟

جواب : حاج محمود آقا ، شوهر خاله ریحانه

که بود و نبودش در جمع خانواده هیج تاثیری ندارد

و گره ای از کار هیچ کس باز نمی کند

سئوال : خاصیت تعدی در رابطه ها چیست ؟

جواب : رابطه ای است که موجب پینه دست پدرم ،

بیماری لاعلاج مادرم و گرسنگی همیشگی ماست

معلم ریاضی اشکش را با گوشه برگه مجتبی پاک کرد

و ادامه داد

سئوال : نامساوی را تعریف کنید

جواب : نامساوی یعنی ، یعنی ، رابطه ما با آنها

از مابهتران ، اصلا نامساوی که تعریف و تمجید ندار

الهی که نباشد

سئوال : خاصیت بخش پذیری چیست ؟

جواب : همان خاصیت پول داری است آقا

که اگر داشته باشی در بخش بیمارستان

پذیرش می شوی و گرنه مثل خاله سارا

بعد از جواب کردن بیمارستان

تو راه خانه فوت می کنی
سئوال : کوتاه ترین فاصله بین دو نقطه چه خطی است ؟

جواب : خط فقر ، که تولد لیلا ، خواهرم را

سریعا به مرگش متصل کرد

برگه در این نقطه کمی خیس بود و غیر خوانا

که شاید اثر قطره اشک مجتبی بود

معلم ریاضی ، ادامه نداد برگه را تا کرد

 بوسید و در جیبش گذاشت

 مجتبی دم در حیاط مدرسه رسیده بود

 برگشت با صدای لرزانش فریاد زد

آقا اجازه : گفتید هیچی نمی شیم ؟ هیچی ؟

بعد عقب عقب رفت، در حیاط را بوسید

 
و پشت در گم شد.

[ دو شنبه 20 خرداد 1392برچسب:, ] [ ] [ Engineer ]

با من بزرگ شدی!

با لحظه های زندگیم همراه بودی

با من زیر باران ماندی و خیس شدی

با من قد کشیدی 

تغییر کردی

با من زیر آفتاب گرمت شد

رنگ مشکی ات زیر نور آفتاب رنگ باخت تا رنگ از زندگی ام نبازد!

تو با من بزرگ شدی!

[ یک شنبه 19 خرداد 1392برچسب:, ] [ ] [ Engineer ]

 

-داخلی – روز – خانه ی دوستم

همه چیز مثل همه ی خانه هاست . نزدیک ظهر است بوی غذا همه جا پیچیده

استقبال گرمی از من می کنند و راهنمایی می شوم به اتاق دوستم

ما مشغول می شویم برای انجام کارهای تحویل پروژه

دوست من و خانواده اش هر دو به حجاب اعتقادی ندارند بیرون از خانه هم مثل خیلی از خانم های دیگر با یک شال حد اجباری حجا ب را رعایت می کنند

از قبل از ظهر که وارد خانه شدیم مادرش موقع انجام کارهایش آهنگ گوش مي دهد دقیقا نمی دانم چه آهنگی یک آهنگ  خارجی با صدای زن که صدایش سکوت خانه را پر می کرد

موقع نماز هر چند می دانستم هیچ کس در این خانه نماز نمی خواند جانماز خواستم و با فاصله ی زمانی طولانی یک مهر سیاه شده را در دستم گذاشتند

نا شکری نکردم ، حتی خودم را آماده کرده بودم روی سرامیک های خانه سجده کنم!

 

 

 

داخلی – روز – خانه ی دوست دیگرم!

 اینجا هم مثل همه ی خانه هاست.

استقبال گرم مادر دوستم در بدو ورود

و ما باز هم برای تحویل پروژه مشغول می شویم

اینجا دوست من می گوید به حجاب اعتقاد دارد ولی او هم مثل خیلی از دختر های دیگر با یک شال حد اجباری حجاب را رعایت می کند

مادرش مثل همه ی آدم هاست . قبل از انقلاب بی اعتقاد به همه چیز و بعد متحول می شود و حالا هر چند چادر ندارد ولی حجاب را کامل رعایت می کند

از قبل از ظهر که وارد خانه شدیم مادرش موقع تصحیح برگه های امتحانی دانشجو هایش قران گوش می دهد از رادیو

دقیقا نمی دانم چه سوره ای و چه قاری ای یک صوت قران که سکوت خانه را پر میکند

دوستم بی قرار است احسا س خوبی ندارد کمی احساس خجالت از اینکه مادرش سکوت خانه را با قران پر کرده است! چند باری هم به مادرش تذکر می دهد!

اینجا نیازی نبود حتی درخواست جانماز کنم در هر اتاق خانه جانماز با چادر رنگی هست! هر چند در سه روز متمادی که آنجا بودم فقط یک روز دوستم از این جانماز استفاده کرد آن هم به اصرار مادرش!

دو خانه و دو مادر متفاوت

چیزی که عجیب است دو دختر با اعتقاد های یکسان است!

 

[ یک شنبه 19 خرداد 1392برچسب:, ] [ ] [ Engineer ]

از سراشیبی جلوی ساختمان کلاس های عمومی پایین می آیم

باد با چادر مشکی ام بازی می کند

کمی جلوتر چشمم به پیرمرد روحانی ، استاد اخلاق می افتد

باد با عبای مشکی اش بازی می کند

فکر می کنم

به شباهتمان

به عبای مشکی پیرمرد روحانی

و

به چادر مشکی خودم

به نگا ه هایی که به ما می شود

به حرمت لباس پیامبر و

حرمت چادر دختر پیامبر

سرم را کمی بالاتر می گیرم

از امروز باید حواسم را بیشتر جمع کنم

من امانت بزرگی روی سرم گذاشته ام 

و امانت بزرگ تری بر روی شانه های پیرمرد روحانی

[ یک شنبه 19 خرداد 1392برچسب:, ] [ ] [ Engineer ]

همه می فهمند

وقتی             کلاس ها را یکی در میان غیبت کنی

وقتی            پله ها را به سختی و یکی یکی بالا بیایی

وقتی            شوهرت هر چند روز یک بار بیاید دانشگاه

همه می فهمند

وقتی            استاد ها کمی بیشتر از قبل هوایت را داشته باشند

.

.

همه می دانند که زیر چادر مشکی ات کودک شش ماه ات را پنهان میکنی !

که تو مادر شدی!

همه حالا کمی بیشتر از قبل هوایت را دارند

همه می دانند...

 

 

[ یک شنبه 19 خرداد 1392برچسب:, ] [ ] [ Engineer ]

 

بسمه تعالی

باسلام.

میدانم آنقدر سرتان شلوغ است که وقت خواندن نامه های پر درد من یا دختران هم درد مرا ندارید. برای همین حرف آخرم را اول میزنم: آقایان رئیس، تقاضا دارم دیگر در فکر ساختن فیلم و سریال جهت پاسداشت مقام چادر نباشید. ارزش چادر را به اندازه کافی در “تا ثریا” و “راستش را بگو” نمایش دادید.

سینما به اندازه کافی چادر را تخریب میکند. اگر نمیتوانید جلوی این تخریب را بگیرید، لااقل یاری شان نکنید و هیزم در آتششان نریزید.

چادر یعنی دینداری. چادر یعنی حیا. چادر یعنی سادگی. چادر یعنی پوشش. چادر یعنی “چادر"

چادر نه مثل “چادر بر سر ثریا” عامل بدبختی و عقب ماندگی زن است و نه مثل “چادر بر سر راستگوها” مجوزی برای آرایش و بگو بخند با نامحرم! آخر خودتان قضاوت کنید، آیا این چادر است که بازیگران راستش را بگو بر سر نهاده اند یا به قول بعضیها شنل زورو!!

ادامه مطلب...

 


ادامه مطلب
[ شنبه 18 خرداد 1392برچسب:, ] [ ] [ Engineer ]

 

روزگاری بود میوه اش فتنه ، خوراکش مردار ، زندگی اش آلوده ، سایه های

ترس شانه های بردگان را می لرزاند . تازیانه ستم ، عاطفه را از چهره ها

می سترد . تاریکی ، در اعماق تن انسان زوزه می کشید و دخترکان بی

گناه ، در خاک سرد زنده به گور می شدند . و در این هنگام بود که محمد

(ص) بر چکاد کوه نور ایستاد و زمین در زیر پاهای او استوار گردید .

بعثت رسول اکرم (ص)مبارک باد .

[ جمعه 17 خرداد 1392برچسب:, ] [ ] [ Engineer ]

حجاب نوشت: دلت که هوای بابا را بکند

دیگر نه کربلا می خواهی ، نه عاشورا

فقط چشمانت خرابه شام می بیند

و دختری که آرام بابا را ناز می کرد

[ پنج شنبه 16 خرداد 1392برچسب:, ] [ ] [ Engineer ]

شاید گاهی خدا دلش برایت تنگ می شود...

شاید هوای سرد بهانه ایست

تا تو با حجاب شوی! دردانه پروردگارت....

آری خدا گاهی دلش برای حجاب تو تنگ میشود....

هوای سرد مجبورت کرده با حجاب شوی!

ای کاش از نگاه نامحرم هم سردمان میشد... .

[ پنج شنبه 16 خرداد 1392برچسب:, ] [ ] [ Engineer ]

 

از دانشگاه،مدرسه که می آد...بدون هیچ معطلی میره میشینه پشت کامپیوتر...

 

یاهوو مسنجر......چند تا پیام افلاین ...وارد چت روم میشه...مثل اینکه دوستان همیشگی اش هم هستند...

 

اینقدر سرش گرم میشه تو اون فضای چت که به خودش میاد چند ساعت پشت کامپیوتر نشسته و داره با یکی صحبت میکنه...

 

چه دل هایی که توی این چت روم ها میلرزه...چه ایمان هایی که سست میشه...چه نفس هایی که به شیطون بله میگه...

 

یادمان نرود:

نامحرم در فضای مجازی هم نامحرم است....

رعایت حدود ارتباط با نامحرم فقط در  فضای فیزیکی و حقیقی نیست...

یادمان نرود:

فعالیت کردن در فضای مجازی و پاک ماندن در آن  تقوای دو چندانی میخواهد.....

یادمان نرود:

گاهی به گناه به اندازه یک کلیک فاصله داریم...

یادمان نرود:

فضای مجازی هم در محضر خداست...

 

[ پنج شنبه 16 خرداد 1392برچسب:, ] [ ] [ Engineer ]

زن در اسلام

زنده،

سازنده

و رزمنده

است

به شرط آن که لباس رزمش

لباس عفتش باشد.

[ پنج شنبه 16 خرداد 1392برچسب:, ] [ ] [ Engineer ]

 وقتی مشکی مد باشه خوبه!

                       وقتی رنگ مانتو شلوار باشه خوبه!

                             وقتی رنگ عشقه خوبه !

                            وقتی رنگ کت و شلوار باشه باکلاسه!

                   وقتی رنگ لباس شب تو مهمونیا  مشکی باشه با کلاسه!

                           

                                   اما....

                       وقتی رنگ چادر من مشکی شد بد شد!

                      افسردگی میاره....

                       دنبال حدیث و روایت میگردن که مشکی مکروهه!

                        مشکی تا جایی که برای لباس های شما بود خوب بود

                       و باکلاس حالا که به ما رسید بد شد!

                       من و متهم میکنید به افسردگی و دل مردگی

                       و من توی زندگی دنبال لحظه ای هستم که افسردگی گرفتم به حکم شما!

                      چرا حجاب رو مساوی با افسردگی میدونید؟؟؟!!!

                     دوست دارم چادر مد بشه

                     مشکی رنگ عشق باشه

                    عشق به خدا و بدون افسردگی.....!!!!

[ پنج شنبه 16 خرداد 1392برچسب:, ] [ ] [ Engineer ]

دلنوشته آخر:فرشته ها از چند حرف نمی ترسند...

فرشته ها از چند حرف اعتقاداتشون رو زمین نمی گذارن....

آری....

ما فرشته ایم.....

[ پنج شنبه 16 خرداد 1392برچسب:, ] [ ] [ Engineer ]

هر اَز گآهی...بوی صـمیمیت به مشامَم می رسد..
لبـــــــــــخندم را به رخ می کشمــــ..
اون جاست که تمآم دنیا مَحـو دیدنم میـشود
لطافت لبخند..چشمانی براق نشانه ی مَن است
زیرسایه ی یک درخت سبز!
من خدا را دارم....
اونجاست که میگم:
آهآی اونآیی که پشت سرم حرف می زنین!
.
.
.

عآشقــــــــــــتونم که اینقدر در گیر منین!

[ پنج شنبه 16 خرداد 1392برچسب:, ] [ ] [ Engineer ]

ابرو هایم کشیده و پهن است....
چشم هایم را بدون آرایش می ستایمـ!
بینی نوک بالایی دارم به 100 تآ دمآغ عملی می اَرزَد!
لَب هایم قشنگ تر از لبخند گل استـ!
شآلم را هم از همهـ خوشگلـ تر می بندمـ!
کلیپس را نوک کله ام نمی زنم ..چون من شتر زاده نیستمـ!
ناخون هایم هم بلند است اما قرمزکی نیست!
عشوه و ناز هم از 100 تا قرتی بهتر بلدم ولی هر  (....)توی خیابون ارزش این کار را ندارد!
مانتو های گرآن هم می خَرَم ولی عـقده نشان دادنش را هم ندارم!من مآنکـن نیستمـ!!
کفش هآیم هم پآشنه 5سانتی استـــ پاپیون های بزرگ هم دارد اما...

امروز دختر خوشتیپ چادری را عصبانی کرده اند!
با جوراب شلواری هایشان....با موهای فرق باز کرده ی شان....با حس حسادت هایشان...با خراب کردن زندگی های آدم ها!با از بین بـردن ارزش بآلای زن!

کی گفته که زن ها باید عَطر بزنند که مردهآ جَذبشان شود؟
کی گفته که زن باید حتَما قرتی باشه تا مَرد خوشش بیاد؟

این زن ها غرور ظرآفت زنآنه را ندارند!
این ها از برادرآن لـات سبـیل در رفته بد ترن!

امروز من ژاندآرک ایرانم...فریادم ار کل فرآنســـــــــه هم بلند تر است!

همینه که هست!
کورشود آنکس که نمی تواند ببیند زیبایی بی نظیر در حجاب را!

[ پنج شنبه 16 خرداد 1392برچسب:, ] [ ] [ Engineer ]

یک انسان تا 47 واحد درد رو میتونه تَحملش کنه
وقتی یک زَن بچه به دنیا میاره 57 واحد دَرد میکشه
این برآبر است بآ شکسته شدن 20 استخوان هم زمان!
قدر مادراتون و همسراتون رو بدونین!

[ پنج شنبه 16 خرداد 1392برچسب:, ] [ ] [ Engineer ]

اگر مردی راضی شود به آرایش نمودن و خارج شدن زن از خانه بی غیرت است و کسی که این مرد را بی غیرت بنامد گناهی نکرده است، و زن هنگامی که از خانه اش با آرایش و عطر خارج شود و شوهرش به این عمل رضایت دهد به هر قدمی که بر می دارد، برای شوهر او خانه ای در جهنم ساخته می شود...

پس وصیت مرا در مورد زنان خود به خاطر بسپارید تا از شدت حساب رسی خدا نجات پیدا کنید.

[ پنج شنبه 16 خرداد 1392برچسب:, ] [ ] [ Engineer ]

خوشا به حال تو خواهر عزیز من که از ابتدا به واسطه ی ایمان به

 پروردگارت خودت را  از وسوسه های شیطانی حفظ کرده ای

و تحت هیچ شرایطی دوستی و عشق به خداوندت را با پیشنهاد های

شیطانی و دوستی های آلوده عوض نکرده ای و همواره

سرافراز و رو سفیدی.

آفرین به تو...

میدانی تو مانند یک مروارید درخشان با ارزشی؟!

پس ای مروارید قشنگم  مراقب خودت و زیبایی هایت باش

که تو گوهر تابنده ی بی مانندی...!

[ پنج شنبه 16 خرداد 1392برچسب:, ] [ ] [ Engineer ]

من همانم که تو مهلتم دادی و به خود نیامدم، من همانم که تو مرا از چشم خود انداختی و اعتنا نکردم ، تو آن قدر با صبوری ات مهلتم دادی و با پرده ی اغماضت گناهانم را پوشاندی که گمان کردم از دیدن من پرهیز می کنی و از عقوبت گناهانم اجتناب می ورزی، انگار تو شرمسار منی.

 

 

دعای ابوحمزه ثمالی

 

[ پنج شنبه 16 خرداد 1392برچسب:, ] [ ] [ Engineer ]

برای تو می نویسم
برای تو که حاضر نیستی در این گرمای داغ و طاقت فرسای تابستان چادرت را در ازای لذت خنک شدن معامله کنی و کنار بگذاری.

برای تو می نویسم، برای تو که حاضر نیستی چادرت را با لذت ظاهریِ خوش تیپ شدن، با لذت دیده شدن و با لذت پوشیدن لباس های تنگ و کوتاه و رنگارنگ عوض کنی.

برای تو می نویسم برای تو که دشواری های پوشیدن چادر را در مدرسه، دانشگاه، محل کار، کوچه و خیابان تحمل می کنی اما آن را کنار نمی گذاری.

ادامه مطلب.....

 


ادامه مطلب
[ سه شنبه 14 خرداد 1392برچسب:, ] [ ] [ Engineer ]

 

 

دختری سه ساله بود که پدرش آسمانی شد...

 

 

دانشگاه که قبول شد، همه گفتند با سهمیه قبول شده!!!

 

 

ولی... هیچوقت نفهمیدند کلاس اول وقتی می‌خواستند به او یاد بدهند که بنویسد بابا!...

 

 

یک هفته در تب سوخت...

ادامه مطلب.....


ادامه مطلب
[ سه شنبه 14 خرداد 1392برچسب:, ] [ ] [ Engineer ]

 

 من غلط بکنم ارشد شرکت کنم !
    “دیالوگ ماندگار شب های امتحان”

طنز امتحان, طنز شب امتحان

امتحان وسیله س ، نمره دست استاده ،
    الکی خودتو از اینترنت نندازی بشینی درس بخونی ها !

 

طنز امتحان, طنز شب امتحان

    به استادم میگم استاد ما نسل سوخته ایم بخدا
    گفت نسل سوخته ماییم شما نسل پدر سوخته اید
    هیچی دیگه تا حالا اینقدر توی زندگیم قانع نشده بودم !

طنز امتحان, طنز شب امتحان

  یه بار تو کلاس زبان نمره ترممو کامل گرفتم !
باس همونجا تو اوج خداحافظى میکردم

 

 

طنز امتحان, طنز شب امتحان

   قابل توجه اونایی که سر کلاس میگفتن کوووو تا آخر ترم :
    الان رسیدیم به همون “کوووو” ، پیاده بشید و از مناظر لدت ببرید !

 

 

[ یک شنبه 12 خرداد 1392برچسب:, ] [ ] [ Engineer ]

سلام همینجور که میدونید الان فصل امتحانایه...

مثلا امروز میخواستم درس بخونم ،خدا واسه هیچکس نیاره الهی...

بچه همسایه طبقه بالایی ما خیلی سرو صدا میکنه

یه ماه پیش یه بار رفتم محترمانه بهش تذکر دادم ولی گفتش اپارتمانی همینه دیگه عزیزم

من:

خانوم همسایه:

امروز تا الان هیچی نگفتم الان رفتم بالا حالا نیگا کن ...

من: ببخشید بخدا ولی الان فصل امتحاناس من از صبح نتونستم درس بخونم

خانوم همسایه:وااااا!!!!؟؟؟؟؟مگه صدای راه رفتن بچه  اینقدر اذیت کنندس؟؟؟

من:اره بخدا خیلی اذیت میشیم.صدای دویدن و توپ بازیه نه راه رفتن.ببخشید ها ولی پمپ آب هم خیلی صدا میده

همسایه:دادم درستش کردن که

من:اصلا فرقی نکرده اخه موضوع همین امروز نیست که ،هرروز اوضاع همینه

همسایه:بچس دیگه چیکار کنم؟؟؟؟راستی میدونین فقط شما و واحد 3 همش میاین تق تق دم در؟؟

من:اخه ما طبقات پایین شماییم.بالاخره باید رعایت کنین دیگه ،اپارتمانیه دیگه

همسایه:عزیزم شما مستاجرین،میتونید برید اگه ناراضی هستین

من:

ممنون خداحافظ

اخه چی باید بگم به اینجور ادما؟؟؟؟؟؟؟؟

[ یک شنبه 12 خرداد 1392برچسب:, ] [ ] [ Engineer ]

خــدا فقط سـه حـرفــ دارد

امــا بـرای تنهـائیــه مــن

حـرفــ نـدارد...

[ یک شنبه 12 خرداد 1392برچسب:, ] [ ] [ Engineer ]

خانم موسوی یکی از پرستاران دوران دفاع مقدس، از میان همه ی تصویر های آن روزها

یکی را که از همه ی آن ها در ذهنش پر رنگ تر است، اینچنین روایت می کند:

یادم می آید یک روز که در بیمارستان بودیم، حمله شدیدی صورت گرفته بود. به طوری

که ازبیمارستان های صحرایی هم مجروحین زیادی را به بیمارستان ما منتقل می کردند.

اوضاع مجروحین به شدت وخیم بود. در بین همه آنها، وضع یکیشان خیلی بدتر از بقیه

بود. رگ هایش پاره پاره شده بود و با این که سعی کرده بودند زخم هایش را ببندند،

ولی خونریزی شدیدی داشت. مجروحین را یکی یکی به اتاق عمل می بردیم و منتظر

می ماندیم تا عمل تمام شود و بعدی را داخل ببریم.

وقتی که دکتر اتاق عمل این مجروح را دید، به من گفت که بیاورمش داخل اتاق عمل و

برای جراحی آماده اش کنم. من آن زمان چادر به سر داشتم. دکتر اشاره کرد که چادرم را

دربیاورم تا راحت تر بتوانم مجروح را جابه جا کنم.

بقیه در ادامه مطلب...


ادامه مطلب
[ یک شنبه 12 خرداد 1392برچسب:, ] [ ] [ Engineer ]

درود بر همه دختران هستی

می خواستم از شما بپرسم که :

چرا چادرتون رو دوست دارید؟
چادر چه چیزی به شما می بخشه که اینقدر حضورش در زندگی شما مهمه؟

اگر در یک جمله بخواهید بگید چرا چادرم را دوست دارم چی میگید؟


منتظر نظرات شما هستم. مطمئنا با استدلالها و جملات زیبایی مواجه خواهیم شد. 

[ یک شنبه 12 خرداد 1392برچسب:, ] [ ] [ Engineer ]

خانوووووووم....شــماره بدم؟؟؟؟؟؟

 

خانوم برسونمت؟؟؟؟؟؟؟
چن لحظه از وقتتو به مــــا میدی؟؟؟؟؟؟
اینها جملاتی بود که دخترک در طول مســیر خوابگاه تا دانشگاه می شنید!
بیچــاره اصـلا" اهل این حرفـــــها نبود...این قضیه به شدت آزارش می داد
تا جایی که چند بار تصـــمیم گرفت بی خیــال درس و مــدرک شود و
به محـــل زندگیش بازگردد.
روزی به امامزاده ی نزدیک دانشگاه رفت...
شـاید می خواست گله کند از وضعیت آن شهر لعنتی....!
دخترک وارد حیاط امامزاده شد...خسته... انگار فقط آمده بود گریه کند...
دردش گفتنی نبود....!!!!
رفت و از روی آویز چادری برداشت و سر کرد...وارد حرم شدو کنار ضریح
نشست.زیر لب چیزی می گفت انگار!!! خدایا کمکم کن...
چند ساعت بعد،دختر که کنار ضریح خوابیده بود با صدای زنی بیدار شد...
خانوم!خانوم! پاشو سر راه نشستی! مردم می خوان زیارت کنن!!!
دخترک سراسیمه بلند شد و یادش افتاد که باید قبل از ساعت ۸ خود را
به خوابگاه برساند...به سرعت از آنجا خارج شد..


 


ادامه مطلب
[ یک شنبه 12 خرداد 1392برچسب:, ] [ ] [ Engineer ]

وقتی انتخابش کردم
تنها یک دلیل داشتم:
به خاطر خدا، برای قلب امام زمانم
اما وقتی تاج بندگی ام شد
یکی یکی خوبی هایش را کشف کردم
حالا وقتی توی خیابان
یا هروقت یا هرجا که احساس می کنم لازم است رو بگیرم
با همه ی وجودم، برای وجودش شکر می کنم
و آرام در گوشش می گویم:
عزیزم! اگر تو را نداشتم چه می کردم؟
حالا وقتی کسی می پرسد:
واقعا چادرت را دوست داری؟
می ترسم دوست داشتن واژه ی نارسایی باشد برای حس من نسبت به چادرم، به تاج بندگی ام...

[ یک شنبه 12 خرداد 1392برچسب:, ] [ ] [ Engineer ]

تصمیم داشتم امروز وبلاگ رو با مطلب دیگری به روز کنم اما به موضوعی برخوردم که همیشه آرزو داشتم روزی در این وبلاگ مطرح بشه. این مطلب رو یکی از  آقایون در وبلاگشون نوشته بودند:

مایل هستم به یک نکته ی اساسی راجع به حجاب اشاره کنم. یکی از مهم ترین دلایلی که خانم ها نسبت به حجاب کاهل هستند، که البته به نظر من بسیار رایج هم هست، و میان دختران مذهبی هم به وفور دیده می شود، این هست که: مرد نیستند!!!

تعجب نکنید؛ بزرگترین مشکل خانم ها، این هست....


ادامه مطلب
[ یک شنبه 12 خرداد 1392برچسب:, ] [ ] [ Engineer ]

اگر در شیشه عطر را باز بگذاری، عطرش می پرد.
اگر رشته مروارید را در کمد و صندوق نگذاری و در آن را نبندی، گم می شود.
اگر در مقابل پنجره خانه ات، توری نزنی، از نیش پشه ها و مزاحمت مگسها در امان نخواهی بود.
وقتی راه ورود پشه ها را می بندی، خود را «مصون» ساخته ای، نه «محدود» و زندانی.
وقتی در خانه را می بندی، یا پشت پنجره اتاقت پرده می آویزی، خانه خود را از ورود بیگانه و نگاههای مزاحم در پناه قرار داده ای، نه که خود را در قید و بند و حصار افکنده باشی.
این را هم عقل و تجربه ات فرمان می دهد.
قرآن هم می گوید: زنان خودآرایی و خودنمایی و عشوه گری نکنند، تا مورد آزار بیماردلان قرار نگیرند. «فَلا تَخضَعنَ بِالقَولِ فَیَطمَعَ الّذی فی قلبهِ مرضٌ» (احزاب، آیه 32 و 33 ؛ نیز نور آیه 30 و 31)
اگر برای ایمنی از خطرها و آسودگی از مزاحمان، خود را بپوشانیم، نه کسی ایراد می گیرد، و نه اگر هم ایراد بگیرد، اعتنا می کنی چرا که سخنش را بی منطق و ناآگاهانه می دانی و می بینی.
اینکه: «دل باید پاک باشد»، بهانه ای برای گریز جاهلانه از همین مصونیت است و آویختن به شاخه «لاقیدی»، وگرنه از دل پاک هم نباید جز نگاه و رفتار پاک برخیزد.
ظاهر، آیینه باطن است و ... «از کوزه همان برون تراود که در اوست».


[ شنبه 11 خرداد 1392برچسب:, ] [ ] [ Engineer ]

نمى‏دانيد؛ واقعاً نمى‏دانيد چه لذتى دارد وقتى سياهى چادرم، دل مردهايى كه چشمشان به دنبال خوش‏رنگ‏ترين زن‏هاست را مى‏زند.

نمى‏دانيد چقدر لذت‏بخش است وقتى وارد مغازه‏اى مى‏شوم و مى‏پرسم: آقا! اينا قيمتش چنده؟ و فروشنده جوابم را نمى‏دهد؛ دوباره مى‏پرسم: آقا! اينا چنده؟ فروشنده كه محو موهاى مش‏كرده و آرايش زن ديگرى است و حالش دگرگون شده ، من را اصلاً نمى‏بيند. باز هم سؤالم بى‏جواب مى‏ماند و من، خوشحال، از مغازه بيرون مى‏آيم.

نمى‏دانيد؛ واقعاً نمى‏دانيد چه لذتى دارد وقتى مردهايى كه به خيابان مى‏آيند تا لذت ببرند، ذره‏اى به تو محل نمى‏گذارند و نگاهت نميکنند .

نمى‏دانيد؛ واقعاً نمى‏دانيد چه لذتى دارد وقتى شاد و سرخوش، در خيابان قدم مى‏زنيد؛ در حالى كه دغدغه اين را نداريد كه شايد گوشه‏اى از آرايشتان ، پاك شده باشد و مجبور نيستيد خود را با دلهره، به نزديك‏ترين محل امن برسانيد تا هر چه زودتر، زيبايى خود را كنترل كنيد؛ زيبايى از دست رفته‏تان را به صورتتان باز گردانيد و خود را جبران كنيد.


نمى‏دانيد؛ واقعاً نمى‏دانيد چه لذتى دارد وقتى در خيابان و دانشگاه و... راه مى‏رويد و صد قافله دل كثيف، همره شما نيست.

نمی دانید، چه لذتى دارد وقتى جولانگاه نظرهاى ناپاك و افكار پليد مردان شهرتان نيستيد.

نمى‏دانيد؛ واقعاً نمى‏دانيد چه لذتى دارد وقتى كرم سر قلاب ماهى‏گيرى شيطان براى به دام انداختن مردان شهر نيستيد.

نمى‏دانيد؛ واقعاً نمى‏دانيد چه لذتى دارد وقتى مى‏بينى كه مى‏توانى اطاعت خدايت را بكنى؛ نه هوايت را.


نمى‏دانيد؛ واقعاً نمى‏دانیدچه لذتى دارد وقتى در خيابان راه مى‏رويد؛ در حالى كه يك عروسك متحرك نيستيد؛ يك انسان رهگذريد.

[ شنبه 11 خرداد 1392برچسب:, ] [ ] [ Engineer ]

وقتی زلیخا از حضرت یوسف (ع) تقاضای کامجویی کرد، قبل از این کار پارچه ای برداشت و بر روی خدایش (بت) انداخت و گفت: دیگر خدا نمی بیند؛ و از خدایش هم عذر خواهی کرد.

زلیخایی که بت پرست است از یک سنگی به دست تراشیده حیا کرد و پارچه ای بر روی آن نهاد که گناهی را که انجام می دهد خدایش نبیند و حیای بین خود و خدایش (بت) را حفظ نمود.

ولی بعضی از ما یادمان رفته است که عالم محضر خداست؛ و چه راحت حیای بین خودمان و خدایمان را از بین بردیم و از هیچ گناهی در مقابلش چشم پوشی نکردیم، از گفته هایش چه راحت عبور کردیم و چه راحت حضورش را نادیده گرفتیم در حالی که امام حسین علیه السلام فرمود: عمیت عین لا ترک علیها رقیبا(1) (خداوندا کور باد چشمی که تو را نبیند) خداوندی که فرمود:

حجاب بگیرید از نامحرم و خودتان را بپوشانید؛ ولی نمی دانم چرا بعضی ها حجاب را گرفتن اما...... نه در مقابل نامحرم بلکه در برابر خداوند، حجابی بین خودشان و خدایشان گرفتند که سال ها آن حجاب از خدا دورشان کرد.

[ شنبه 11 خرداد 1392برچسب:, ] [ ] [ Engineer ]


اینکه یه خانوم باشی و از آبشار زیبای موهایت لذت ببری ولی آن را بپوشانی که حتی تاری از آن معلوم نباشد که نه خودت را به گناه بیندازی و نه دیگری را نا خواسته

اینکه یه کد بانو باشی و بتونی به جای با ناز و عشوه حرف زدن توی خیابان و جلوی نا محرم با لحنی قاطعانه صحبت کنی که نه خودت رو تحریک کنی نه فرد مقابل رو

اینکه یه پرنسس باشی و تمام زیبایی ها رو در وجودت داشته باشی ولی اون رو تنها برای شوهرت خرج کنی

اینکه اونقد شهامت داشته باشی که توی محیطی که همه ی ارزش هاش برعلیه تو هست و وارونه شده اما تو باز روتو محکم گرفتی و تن فروشی نمیکنی

اینجا من از صمیم قلبم با تمام وجودم بهت افتخار میکنم و بهت تبریک میگم

تو در امتحان خداوند موفق و پیروز بیرون اومدی .

[ شنبه 11 خرداد 1392برچسب:, ] [ ] [ Engineer ]

حضرت فاطمه (س) می‌فرمایند:
به پدرم گفتم: آیا اهل دنیا روز قیامت برهنه‌اند؟
پیامبر (ص) فرمودند: بلی،‌ای دخترم!
عرض کردم: آیا من هم برهنه‌ام؟
پیامبر (ص) فرمود: آری، شما هم، ولی آنجا کسی به کسی توجهی ندارد.
عرض کردم: چه قدر جای خجالت است آن روز مقابل خدای متعال.
هنوز خارج نشده بودم که فرمودک اکنون جبرئیل آمد و به من گفت:‌ای محمد! به فاطمه (س) سلام برسان و بگو: به جهت حیا و شرمش از خدا، خدا وعده داد که او را روز قیامت به دو حله از نور بپوشاند.

[ شنبه 11 خرداد 1392برچسب:, ] [ ] [ Engineer ]

اگر یک خانم چادری باشی ، می دانی چه می گویم !!!!
اگر وقتی که در خیابان های دلگیر تهران راه می روی با نیم نگاهی به هم سن و سال های خودت ، به این حجاب افتخار کنی ، می دانی چه می گویم !!!! اگر وارد بعضی پاساژها بشوی و هزاران نگاه ، بی وقفه زیر نظر بگیرند سر تا پایت را ، اگر در بعضی خیابان ها و مغازه ها و مطب ها با ورودت چشم ها حیرانت شوند ، اگر نزدیک ترین دوستان و اقوام به خاطر این حجاب چپ چپ نگاهت کنند ، می دانی چه می گویم !!!

و اگر غیر از این باشد هرگز نخواهی فهمید که چه لذتی است در این حجاب!!
وقتی در این هوای گرم تابستان ( که به حق صبر آدم را می برد ) با گوشه چادرت سعی می کنی صورتت را خنک کنی و خانم مسن کنار دستت با ترحم نگاهت می کند و می گوید :((دخترم این روسری رو یه کم بکش عقب!!!)) و تو لبخند می زنی اما یک بند انگشت از این حجاب را به هوای تازه نمی دهی.

لذت حجاب را درک نمی کند آن خانم کنارت در حالی که شال نازک سرش را مداوم بازو بسته می کند بلکه از این داغی آفتاب فرار کند ، نگاهی به چهره تو می اندازد و به دوستش می گوید :((خدا رو شکرکه ما جهنمی هستیم وگرنه من هلاک می شدم !)) انگار لذت حجاب را هرگز نچشیده!!

لذت حجاب را آن مغازه دار هم نمی داند وقتی که با تعجب می پرسد :((خانوم !! چرا شما چادر می پوشید؟؟؟ ))
این جا هیچ کس نمی داند !!! لذت در حجاب است و بس!

[ شنبه 11 خرداد 1392برچسب:, ] [ ] [ Engineer ]

درباره وبلاگ

بـــــ ــــر دهـــان هــر چــه رنــ ـــگ استـــ... مــــی كوبــ ـــد! رنگـــ ـــین. کمـــــ ــــانِ چــــ ـــادرِِ مشكــ ـــیِ مـــــن!
آرشیو مطالب
امکانات وب

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 16
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 16
بازدید ماه : 16
بازدید کل : 21246
تعداد مطالب : 73
تعداد نظرات : 34
تعداد آنلاین : 1

Untitled Document

دریافت کد خوش آمدگویی

Up Page